کد مطلب:211213 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:180

نمونه هائی از کلمات حکمت آمیز امام صادق
این عبارات را ما نقل به معنی می كنیم كه قریب بدین مضمون است؟

1- كفی بخشیة الله علما و كفی باالاغترار جهلا - خضوع و خشوع به حق نماینده علم و غرور نشانه جهالت است.

2- المؤمن یداری و لا یماری - مؤمن مدارا می كند ولی تلخی و گزندی نمی رساند.

3- من لم یرض بصدیقه الابایثاره علی نفسه دام سخطه - كسی كه راضی نباشد دوستش ایثار كند سخطش همیشگی است نشانه ی دوستی آن است كه ایثار كند و دیگران را بر خود مقدم دارد.

4- من لم یتفقد النقص فی نفسه دام نقصه و من دام نقصه فالموت خیر له

كسی كه معایب خود را برطرف نسازد همیشه در نقص است و مرگ بهتر از زندگانی ناقص است.

5- لا تفتش الناس فتبقی بلاصدیق - مردم را بازرسی مكن تا دوستان باقی بمانند.

6- من اذنب من غیر عمد كان للعفو اهلا- گناه جاهلانه شایسته بخشش است.

7- من لا حی الرجال ذهبت مرؤته - كسی با رجال بزرگ مواجه شود مردانگی او به خطر افتد یعنی در مقابل بزرگان كوچك می گردد.

8- الخشیة میراث العلم و العلم شعاع المعرفة و قلب الایمان و من حرم الخشیه لا یكون عالما و ان شق الشعرفی متشابهات العلم.



[ صفحه 442]



تواضع میراث علم است و علم شعاع معرفت است كه نور ایمان او قلب را روشن می سازد هر كس تواضع نداشته باشد دانشمند نیست اگر چه مو را از هم بشكافد.

9- ان من اجاب عن كل ما یسأل لمجنون - آن كس كه هر سؤال را بخواهد جواب دهد دیوانه است زیرا هیچكس به همه علوم واقف نمی گردد.

10- من استوی یوماه فهو مغبون و كان یوم الذی هو فیه خیرا من امسه الذی ارتحل عنه فهو مغبوط هر كس دو روزش مثل هم باشد زیان كرده و آن كس كه روزش بهتر از گذشته باشد غبطه به گذشته می خورد.

11- خمسة لا ینامون الهام بدم یسفكه و ذوالمال الكثیر لا امین له و القائل فی الناس الزور و البهتان عن عرض من الدنیا یناله و المأخوذ بالمال الكثیر و لا مال له و الجیب حبیبا یتوقع فراقه پنج كس را خواب نمی برد كسی كه بخواهد خونی را بریزد - توانگری كه امینی برای حفظ مالش نداشته باشد - كسی كه به مردم زور بگوید كسی كه بهتان به عرض و ناموسش زنند - كسی كه مال زیادی بدستش افتد - دوستی كه از دوستش توقع جدائی نماید - اثر وضعی این تخلفات بی خوابی و ناراحتی نفس مرتكب عمل است كه خود و دیگران را ناراحت نماید.

12- العافیة نعمة بعجز الشكر عنها - عافیت و سلامت نعمتی است كه انسان عاجز از شكرانه آن است.

13- افضل الصدقة ابراد كبد حرا - بهترین خدمت به خلق گره گشائی و سرد نمودن دل سوخته است.

14- وجدت علم الناس كلهم فی اربعة اولها - ان تعرف ربك و الثانی ان تعرف ما صنع بك و الثالث ان تعرف ما اراد منك و الرابع ان تعرف ما یخرجك من دینك فرمود همه علوم مردم را در چهارچیز یافتم - اول آنكه خداشناس باشی - دوم آنكه بدانی چه می كنی - سوم آنكه كاری كه اراده انجام آن را داری بدانی چه نتیجه می دهد - چهارم بدانی چه عواملی تو را از دین خارج می كند.

15- المعروف ابتداء فاما ما اعطیته بعد المسأله فانما كافیة بما بذل لك وجهه ابتدا كردن به كار خیر نیكوتر است زیرا آنچه بعد از طلب بخشیده شود با ریختن آبروی مسائل مساوی است.

16- خمس هن كما اقول لیست لبخیل راحة و لا لحسود لذة و لا لملول وفاء



[ صفحه 443]



و لا لكذاب مرؤة و لا یسود سفیه پنج كس این طور است كه می گویم بخیل راحتی ندارد - حسود لذت نمی برد - ملول وفاداری ندارد - دروغ گو مردانگی و مروت ندارد - دیوانه سود نمی رساند.

17- المن یهدم الصنیعه - منت نهادن بنیان نیكوئی را منهدم می سازد.

18- من لم یكن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم یكن له قرین مرشد استمكن عدوه من عنقه كسی كه قلب و عقلش او را موعظه نكند و تمایلاتش او را زجر ندهد و حوادث او را بر خیر بیدار نسازد و هم نشینی ارشاد كننده نداشته باشد دشمنش از دنبال او روان است.

19- اذا فشت اربعه ظهرت اربعة اذا فشا الزنا ظهرت الزلازل و اذا امسكت الزكاة هلكت الماشیه و اذا جار الحاكم فی القضاء امسك المطر من السماء و اذا حضرت الذمه نصر المشركون علی المسلمین هر گاه چهار چیز فاش شد چهار چیز ظاهر می گردد یعنی چهار عیب بزرگ اجتماعی مولود چهار رذیلت است كه شیوع یابد - وقتی زنا علنی و افشا گردید زلزله ظاهر می گردد - وقتی زكوة مال را ندادند حیوانات آفت دیده هلاك می شوند - وقتی قاضی بستم حكم نمود آسمان باران نمی بارد - وقتی ذمه ها زیاد شد مشركین بر مسلمین ظفر خواهند یافت.

20- من التواضع ان تسلم علی من لقیت از آثار تواضع و فروتنی این است هر كس را ملاقات نمائی سلام كنی.

21- ان الصبر و البر و الحلم و حسن الخلق من اخلاق الانبیاء بردباری نیكوكاری شكیبائی - خوش رفتاری از مكارم انبیاء می باشد خود را به اخلاق آنها درآورید.

22- مجاملة الناس ثلث العقل - مردم داری نمونه یك سوم عقل است.

23- اربعة تذهب ضیاعا - الاكل بعد الشبع - و السراج فی القمر و الزرع فی السبخة و الصنیعه عند غیر اهلها - چهار چیز است كه فروغی ندارد - خوردن پس از سیری - چراغ در قبال ماه - كشت در زمین شوره زار - هنرنمائی نزد بی هنران.

24- لن یهلك امرء عن مشورة - هیچ مردی در مشورت زیان و خسران و هلاكت نمی بیند.

25- مطلوب الناس فی الدنیا الفانیه اربعه الغنی و الدعه و قلة الاهتمام و العز اما الغنی فهو موجود فی القناعه - فمن طلبه فی كثرة المال لم یجدها - و اما قلة الاهتمام فموجود فی قلة الشغل فمن طلبها مع كثرته لم یجدها و اما العز فموجود



[ صفحه 444]



فی خدمة الخالق فمن طلبه فی خدمة المخلوق لم یجده - چهار چیز در دنیای فانی مطلوب همه است - غنی و بی نیازی -(دعه) خودنمائی - كم كاری - عزت اما غنی در قناعت نهفته است اگر كسی در كثرت مال جستجو كند پیدا نمی كند - شهرت و بلند آوازگی در خدمت واقعی به خلق است در ریا و سمعه یافت نمی شود - كم كاری در كم شغلی است كسی كه زیاده طلبی كند نمی یابد - عزت در خدمت خالق است و در خدمت خلق عزت نیست.

برای خدا كار كنید تا عزیز شوید و برای خلق خدمت كنید به قصد قربت الهی تا گرامی و محبوب گردید یعنی به خلق برای رضای خالق خدمت كنید.

26- من حب الرحل دینه حبه اخوانه - هر كس دینش را دوست دارد برادران دینی را هم دوست دارد زیرا وجه مشترك بین او و برادران دینی در نفع و ضرر مالی و جانی بسیار است اما اساس دوستی دین است.

27- ثلاثة من عاداهم ذل الوالد و السلطان و الغریم - دشمنی با سه كس ذلت آمیز است با پدر با پادشاه و با طلبكار.

28- شرف المؤمن صلاته باللیل و عزه كف الاذی عن الناس - شرف مؤمن به نماز شب است و عزت او در خودداری از اذیت به مردم قلما - قدما - لسانا.

29- تقربوا الی الله بمواساة اخوانكم - با مواسات و برادری و برابری در مال و جان به خدا نزدیك شوید.

30- ضمنت لمن اقتصد الایفتقر - ضمانت می كنم برای مقتصد و میانه رو كه فقیر نشو.

31- من ابتدأ بعمل فی غیر وقته كان بلوغه فی غیر حینه - هر كس عمل و كاری را پیش از وقت معین انجام داد بلوغش قبل از وقت بلوغ رسیده است یعنی زودتر رشد عقلی پیدا كرده.

32- الرجال ثلاثة رجل بماله و رجل بجاهه و رجل بلسانه و هو افضل الثلاثه مردانگی به سه چیز است: به مال - به مقام - به زبان كه فصاحت و بلاغت در خوش زبانی بهتر از آن دو می باشد و انسانیت در سایه زبان نهفته است.

33- اصبر علی اعداء النعم فانك لن تكافی من عصی الله فیك - بر دشمن نعم الهی صبر و بردباری نشان ده چه درباره آن نمی توانی عصیانی نشان دهی زیرا از حیطه ی علم و قدرت و سلطه و شكر تو هم خارج است چه جای آنكه كسر یا اضافه نمائی.



[ صفحه 445]



34- من رضی القضاء اتی علیه القضاء و هو ما جور و من سخط القضاء اتی علیه القضاء و احبط الله عمله - كسی كه راضی به قضای الهی باشد همان حكم كه به نفع و مصلحت اوست جاری می گردد و اجر و ثوابی هم در قبول و استقبال آن دارد و اگر سخط و غضب كرد و ناراضی شد همان حكم ابلاغ می شود و عملش هم فاسد می گردد اجر و ثوابی هم ندارد -



آنچه نصیب است همان می دهند

گر نستانی به ستم می دهند



35- تهادوا تحابوا - فان الهدیة تذهب بالضغائن - برای هم هدایا و تحف و تعارفی بفرستید كه هدایا كینه ها را از میان برمی دارد.

36- ما عبدالله بافضل من الصمت و المشی الی بیته -هیچ عبادتی بهتر از سكوت و رفتن به سوی خانه و یا خانه نشینی «در تحولات و انقلابات و برای تقیه» نیست.

38- انهاك عن خصلتین فیها هلك الرجال - ان تدین الله بالباطل او تفتی الناس بما لا تعلم - شما را (روی سخن به اصحاب و شاگردان و خطاب به عموم) از دو كار ناپسند كه موجب هلاكت است منع می كنم و باز می دارم - اول از اینكه دین و مذهب باطلی را اتخاذ كنید - دوم از آنكه فتوی دهید به آنچه نمی دانید - از این دو كار بسیار پرهیز نمائید.

38- من حقیقة الایمان ان تؤثر الحق و ان ضرك علی الباطل و ان نفعك و الا یجوز منطقك عملك - از حقیقت ایمان این است اثر حقی بر آن باقی گذاری - اگر چه به ضرر خودت باشد و گرنه منطق تو همان عمل تو است - مرد مؤمن حقیقت را بر نفع و ضرر خود ترجیح می دهد.

39- حرم المریض خصلتین و لزمته خصلتان - حرم القناعه فافتقد الراحه و حرم الرضا فافتقد الیقین - برای مریض دو كار حرام و دو كاز لازم است - قناعت حرام است كه استراحت را می برد - رضا حرام است كه یقین را می برد (منظور از رضا بی اعتنائی به مرض است).

40- مع التثبیت تكون السلامه و مع العجل تكون الندامه - در تثبیت رأی و عقیده سلامتی است و در شتابزردگی پشیمانی است.

41- ان احق الناس ان یتمنی للناس الغنی البخلاء لان الناس اذا استغنوا كفوا عن اموالهم - شایسته ترین مردمی كه آرزوی بی نیازی می كند بخیلانند زیرا آن مردم وقتی بی نیاز شدند بخل نمی ورزند.



[ صفحه 446]



و احق الناس ان یتمنی للناس الصلاح اهل العیوب لان الناس اذا صلحوا كفوا عن تتبع عیوب الناس.

شایسته ترین مردمی كه آرزوی اصلاح عیوب مردم می نمایند صاحبان مفاسد اخلاقی هستند زیرا وقتی عیب خودشان اصلاح شد دیگر در عیب گیری دیگران و تهمت و افترا و كذب و بهت و زورگویی نمی پردازند.

و احق الناس ان یتمنی للناس الحلم اهل السفة الذین یحتاجون الی ان یغضی عن سفهم.

شایسته ترین مردمی كه آرزوی حلم و بردباری می كنند سبك مغزان هستند زیرا آنها بیش از همه محتاجند به اینكه از كارهای سفیهانه ایشان چشم پوشی شود.

فاصبح اهل البخل یتمنون فقر الناس - و اصبح اهل العیب یتمنون معایب الناس و اصبح اهل السفة یتمنون سفه الناس.

هر صبحگاه مردم بخیل برای همه خلق تقاضای فقر و فاقه دارند و اهل عیب برای همه عیب گیری می كنند و اهل سفاعت همه را چون خود خواهند.

و فی الفقر حاجة الی البخیل و فی الفساد طلب عورة اهل العیوب و فی السفه المكافات بالذنوب.

رفع فقر محتاج امساك است - رفع فساد محتاج به چشم پوشی از عیوب است سفه «نادانی نابردباری - بدخوئی» به كیفر گناه محتاج است.

42- ان الثواب علی قدر العقل - ثواب هر عمل به اندازه مقدار عقل عامل داده می شود.

43- اكمل الناس عقلا احسنهم خلقا - عاقلترین مردم خوش اخلاق ترین آنهاست.

44- دعامة الانسان العقل - معرفت و مشخص انسان عقل اوست.

45- كثرة النظر فی العلم تفتح العقل - مطالعه و تحقیق و تتبع در علوم كلید عقل و خرد است.

46- ان شئت ان تكرم فلن تكبرو ان شئت ان تهان فاخشن - اگر می خواهی گرامی شوی تكبر مكن و اگر می خواهی اهانت بینی خشونت كن.

47- من فرط تورط و من خاف العاقبة تثبت عن الدخول فیما لایعلم - كسی كه افراط كرد به ورطه خفت می افتد و كسی كه مال اندیش شد از دخول كاری كه نمی داند خودداری می كند.



[ صفحه 447]



48- من هجم علی امر بغیر علم جدع انف نفسه - كسی كه در امری جاهلانه وارد شد در هتك احترام و هلاك نفس خود كشیده است.

49- العامل علی غیر بصیرة كالسائر علی غیر الطریق لا تزیده سرعة السیر الا بعدا كسی كه راهی را جاهلانه برود مانند كسی است كه در غیر شاهراه مقصود وارد شود و سرعت سیر در این راه نه تنها به هدف نمی رساند بلكه دورتر از مقصود می نماید.

50- كمال العقل فی الثلاثه التواضع لله و حسن الیقین و الصمت الامن خیر كمال عقل در سه چیز است فروتنی در پیشگاه خدا - حسن یقین - سكوت مگر برای امر خیری.

51- الجهل فی ثلاث الكبر و شدت المراء و الجهل بالله - نادانی در سه چیز ظاهر می گردد تكبر ورزیدن - خودفروشی كردن - بی معرفت به خدا بودن.

52- للصداقة خمسة شروط فمن كانت فیه فانسبوه الیها و من لم تكن فیه فلا تنسبوه الی شی ء منها.

و هی ان یكون زین صدیقه زینة و سریرته له كعلانیة و الا یغیره علیه مال و ان یراه اهلا لجمیع مودته و لا یسلمه عند النكبات در صداقت و راستی پنج شرط نهفته است كه انسان منتسب به آن می گردد و اگر آن شروط نباشد انسان انتساب به راستی پیدا نمی كند اول صداقت كه زینت او شود سر و آشكاری او یكسان گردد و تغییری در حال و مالش در راستی پیدا نمی شود مودت و دوستی او را نسبت به همه یكسان گردد تسلیم نكبات نگردد.

53- اربع لاینبغی لشریف ان یأنف منها قیامه من مجلسة لابیه و خدمته لضیفه و قیامه لدابته و لوان له مئة عبد و خدمته لمن یتعلم منه - فرمود چهار چیز است كه شایسته نیست تعلل در آن - در مجلس پدر بدون اذن برخاستن و از خدمت او فرار كردن و در خدمت كردن به مهمان - رسیدگی به دواب و مركبهای سواری نكردی اگر چه صد پیش خدمت هم داشته باشد و خدمت به معلم خود نمودن از واجبات قیام و اقدام بر آن است كه انسان مراقبت نماید.

54- لا یتم المعروف الا بثلاثة بتعجیله و تصغیره و ستره - كار خوب تمام نمی شود مگر با شتاب در انجام آن و كوچك شمردن آن كه آسان انجام گیرد و پوشاندن آن از نظر دیگران كه زیاد شبیه پیدا نكند.



[ صفحه 448]



55- ما كل من رأی شیئا قدر علیه و لا كل من قدر علی شی ء وفق له و لا كل من وفق له اصاب موضعا فاذا اجتمعت النیة و المقدرة و التوفیق و لا اصابه فهناك العاده انسان به هر چیزی و هر كاری قادر نیست و اگر قادر شد معلوم نیست موفق در آن كار شود و اگر موفق شد معلوم نیست به هدف و مقصد اصلی برسد پس اگر نیت و قدرت و توفیق بر تمام كار و اصابت به هدف دست داد آن سعادت است.

امام صادق علیه السلام می فرماید سعادت عواملی دارد كه چهار ركن شرط نیل به آن است.

56- اربعة اشیاء القلیل منها كثیر - النار - العداوة - الفقر - المرض - چهار چیز است كه كم آن هم زیاد است آتش یك اخگر آن می سوزاند یك تپه آن هم می سوزاند دشمن در خصومت كوچك آن هم بزرگ است كه گفته اند دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد فقر و تنگدستی كم آن هم زیاد است كه:



با گرسنگی قوت پرهیز نماید

افلاس عنان از كف تقوی بستاند



مرض و درد هم یك جزئی آن موجب ناراحتی می شود.

57- صحبة عشرین یوما قرابة - كسی كه بیست روز همنشین باشد مانند خویش است.

58- من لم یستح عندالغیب و یرعو عند الشیب و یخشی الله بظهر الغیب فلا خیر فیه فرمود كسی در پشت سر حیا نكند و رعایت ورع را در هنگام پیری ننماید و از خدا نترسد و غیبت مردم را بنماید خیری در او نیست.

59- من اكرمك فاكرمه و من استخف بك فاكرمك نفسك عنه - كسی كه تو را اكرام كرد اكرامش كن هر كس تحقیرت نمود بردباری كن و نفس خود را تكریم نما از گفتار او.

60- منع الجود سوءظن بالمعبود - خودداری از بخشش و انفاق سوءظن به خدای بخشنده است هر كس بداند كه آنچه دارد از خداوند است و او دستور داده ببخشید و انعام و اكرام كنید و از بخشش خودداری كرد ایمانش ناقص است.

61- ان عیال المرء اسراؤه فمن انعم علیه فلیوسع علی اسرائه فان لم یفعل یوشك ان تزول تلك النعمة عنه - زن و فرزند و حتی حیوانات اهلی كه درخانه هستند اسیر تو می باشند هر كس نعمت را بر آنها توسعه دهد خداوند بر او افزون می فرماید و اگر تنگ بگیرد بیم آن داشته باشد كه نعمت از او زایل گردد.



[ صفحه 449]



62- ثلاثة لا یزید الله بها المسلم - الا - عزا- الصفح عمن ظلمه و الاعطاء لمن حرمه و الصله لمن قطعه - سه چیز است كه برای مسلمان عزت آور است - گذشت از ظلمی كه به او شده بخشش به كسی كه او را محروم كرده است صله رحم به كسی كه قطع رحم نموده است.

63- المؤمن اذا غضب لم یخرجه غضبه عن حق و اذا رضی لم یدخله رضاه فی باطل مؤمن اگر غضب كند از حق خارج نمی شود و اگر رضا دهد و تسلیم شود در باطل رضا نمی دهد.

64- المكارم عشر- صدق الناس - و صدق اللسان - اداء الامانه و صلة الرحم و قری الضیف - اطعام السائل - و المكافاة علی الصنائع - و التذمم للجار و التدمم للصاحب و راسهن الحیاء - فرمود مكارم اخلاقی ده خصلت است - به مردم راست بگوید- راستگو باشد - امانت را رد كند - صله رحم نماید - میزبان مهربانی باشد - سائل را اطعام كند - كه سر حلقه همه آنها حیاء می باشد - هر نیكی را به نیكی پاسخ دهد - ذمه و پیمان همسایه و مجاور آن را رعایت كند.

65- من صحة یقین المرء المسلم الا یرضی الناس بسخط الله و لا یلومهم علی لم یؤته الله فان الرزق لا یسوقه حرص حریص و لا یرده كراهة كاره و لوان احدكم فر من رزقه كما یفر من الموت لا دركه رزقه كما یدركه الموت - فرمود از دلایل صحت یقین مرد مسلمان این است كه رضایت مردم را به سخط خدا ترجیح ندهد و راضی نشود مردم مغضوب حق شوند و از آنچه ندارد و خدا نداده ملول نشود كه رزق در حرص زدن حریص به دست نمی آید و از كراهت كاره برنمی گیردد اگر یكی از شماها از رزق فرار كنید مانند فرار از مرگ همان طور كه مرگ شما را در هر كجا باشید خواهد گرفت رزق مقسوم هم هر كجا باشید شما را درك می كند.

66- اغنی الغنی الا تكون للحرص اسیرا - بهترین بی نیازی این است كه اسیر صفت حرص نشوید.

67- ایاكم و المشارة فانها تورث المعره و تظهر العوره - بر تو باد كه با آدم بدخو رفیق نشوی كه تو را بدخو و بداخلاق و با عیب و ننگ نشان می دهد.

68- لا تمار فیذهب لبهاؤك و لا تمزح فیجترء علیك - تلخی سخن بها و روشنی مرد را می برد و مزاح بسیار مردم را بر تو جری می سازد.

69- لا تشعروا قلوبكم الاشتغال بما قدفات فتشغلوا اذهانكم عن الاستعداد لما لم یأت - دلهای خود را مشغول كارهای گذشته نكنید و اذهان خود را در كارهای آینده سیر ندهید بلكه از وقت و زمان استفاده نمائید - كه فرصتی از شما فوت نشود.



[ صفحه 450]



70- المسجون من سجنته دنیاه عن آخرته - زندانی كسی است كه اسیر دنیا باشد و از آخرت بی خبر گردد.

71- لا تغتب فتغتب و لا تحفر لاخیك حفرة فتقع فیها فانك كما تدین تدان غیبت كسی را مكن تا غیبت تو را نكنند برای برادرت چاهی نكن كه خود در آن افتی بدان كه هر طور عمل كنی با تو چنان خواهند كرد.

72- ان اعلم الناس بالله ارضاهم بقضاء الله - به درستی دانشمندترین مردم كسی است كه راضی به قضای الهی باشد.

73- عجبت لمن یبخل بالدنیا و هی مقبلة علیه او یبخل علیها و هی مدبرة عنه فلا الانفاق مع الاقبال یضره و لا الامساك مع الادبار ینفعه - عجب دارم از كسی به مال دنیا بخل می ورزد و استقبال آن را می كند یا بخل می ورزد از چیزی كه از او در گریز است فرمود انفاق ضرری باقبال چیزی نمی كند و امساك نفعی از ادبار آن ندارد - خلاصه آن است كه مال دنیا را اگر بخواهی یا نخواهی انفاق و بذل آن مفید است و امساك و بخل آن مضر است.

74- لیس لحافن رأی و لا لملول صدیق و لا لحسود غنی و لیس بجازم من لم ینظر فی العواقب و النظر فی العواقب تلقیح القلوب - مرد كینه توز رأی مستقل ندارد آدم ملول صدیق درستگو نیست - مرد حسود بی نیاز نمی شود مرد حاضر بین عاقبت اندیش نیست آخر بینی غیر از آخر بینی است مال اندیشی تلقیح قلوب است برای تكامل خود.

75- علیك بالسخاء و حسن الخلق فانهما یزینان الرجل كما تزین الواسط القلاده - بر تو باد به سخاوت و حسن خلق كه زینت مرد است همانطور كه گردن بند زینت زن است.

76- كم مغرور بما قد انعم الله علیه و كم من مستدرج یستر الله علیه و كم من مفتون بثناء الناس علیه - كمتر مغروری هست كه خداوند نعمت را بر او تمام كند و كمتر پرده دری هست كه خداوند پرده او را ندرد و كم فتنه انگیزی هست كه مردم به او دعا كنند.

77- العافیة نعمة خفیه اذا وجدت نسیت و اذا فقدت ذكرت - عافیت نعمت پنهان الهی است كه هر كس واجد آن است فراموش می كند و اگر فاقد آن شد به یاد آن می افتد.



[ صفحه 451]



78- ثلاثة من السعاده الزوجة المواتیه و الولد البار و الرجل یرزق معیشته یغدو علی اصلاحها و یروح الی عیاله - زنی نیكوكار و فرزندان خوبی كه باقیات صالحات باشند و مردی كه در معیشت خود نظر اصلاحی از جهت حلال بودن داشته باشد و بر زن و فرزندش وسعت دهد - این ها اسباب سعادت است.

79- النوم راحة للجسد - و النطق راحة للروح - و السكوت راحة للعقل فرمود خواب راحت بدن است - نطق و تكلم راحت روح است و سكوت راحت عقل است.

80- الشئوم فی ثلاثة فی المرأة و الدابة و الدار فاما الشئوم فی المرأة مكررة صداقها و عقوق زوجها - و اما الدابة فسوء خلقها و منعها ظهرها و اما الدار فضیق ساحتها و شر جیرانها و كثرة عیوبها - بدبختی در سه چیز است - در زنی و حیوان اهلی و خانه اما زن اگر صداقش زیاد تمكینش كم باشد كه عاق شوهر شود - اما حیوان اگر تندرو باشد كه نگذارد باری بارش كنند- اما خانه تنگ بد همسایه كه عیوب بسیاری داشته این ها عوامل بدبختی است.

81- لا تسم الرجل صدیقا سمة معرفة حتی تختبره بثلاثة تغضبه فتنظر غضبه یخرجه من الحق الی الباطل و عند الدینار و الدرهم - و حتی تسافر معه فرمود هیچكس را نمی توان دوست و صدیق و رفیق خواند مگر پس از آنكه او را به سه چیز امتحان كنی ببینی در غضب چگونه است اگر از طریق حق خارج نشد و درگذشت از درهم و دینار گذشت و در مسافرت با او اگر رعایت عدالت و انصاف را نمود - آن وقت او را می توان دوست صدیق شناخت.

82- من الجور قول الركب للراجل الطریق - یكی از انواع جور و جفا این است كه سواره از پیاده رو راه بخواهد - باید به آهستگی بگذرد تا پیاده رد شود آن وقت او به راه برود.

83- كم من نعمة الله عزوجل علی عبده فی غیر عمله و كم من مؤمل املاء و الخیار فی غیره و كم من ساع الی حتفه و هو مبطی عن حظه.

84- و قیل له: ای الخصال بالمرء اجمل؟ فقال وقار بلامها به وسماح بلا طلب مكافاة و تشاغل بغیر متاع الدنیا - پرسیدند برای مرد چه خصلتی بهتر است فرمود وقار بدون آنكه موجب ترس دیگری شود- گذشت بدون آنكه خود را طلبكار جبران



[ صفحه 452]



آن بداند - اشتغال بغیر كار دنیا - یعنی كاری كه برای خدمت به خلق در رضای خالق و برای آخرت باشد.

85- كم من صبر ساعة قد اورثت فرحا طویلا و كم من لذة قد اورثت حزنا طویلا اندكی صبر و بردباری مدتها فرح و انبساط طولانی در بردارد و اندكی لذت شهوی متضمن یك حزن و ملال دامنه داری است.

86- من ظهر غضبه ظهر كیده و من قوی هواه ضعف حزمه - هر كس غضبش ظاهر شود كید و مكرش هویدا گردد و هر كس هوی و دلخواهش قوت گیرد حزم و دور اندیشی آن و ضعیف كم می شود.

87- من لم یقدم الامتحان قبل الثقة و الثقة قبل الانس اورثت مودته ندما هر كس پیش از امتحان و اعتماد با كسی انس و دوستی بگیرد پشیمان می گردد.

88- لا جهل اضر من العجب - نادانی زیان آورتر از خودستائی نیست.

89- تصافحوا فانها تذهب السخیمه - با هم مصافحه كنید تا بداندیشی و بدبینی و خصومت را از بین ببرد.

90- اتق الله بعض التقی و ان قل ودع بینك و بین الله سطرا و ان رق از خدا بترسید و پرهیزكار باشید و بین خود و خدا را فاصله ای نبینید مگر یك سطر و خط بسیار نازك كه فرمود نحن اقرب الیك من حبل الورید



دوست نزدیكتر از من بمن است

وین عجب تر كه من از وی دورم



چكنم با كه توان گفت كه دوست

در كنار من و من مهجورم



91- كثرة النظر بالحكمة تلقیح العقل - نگاه و دقت نظر در حكم الهی تلقیح عقل به رشد و كمال است هر چه بیشتر فكر كنید بیشتر رشد عقل پیدا می كنید.

92- و سئل عن صفة العدل من الرجل فقال اذا غض طرفه عن المحارم و لسانه عن المآثم و كفه عن الظالم - پرسیدند نشانه عدل چیست فرمود اینكه مرد چشم از محرمات بپوشد و زبان از گناه ببندد و دست از جور و ستم باز دارد.

93- لحظ الانسان طرف من خبره - انسان می تواند از كسی كه او را خبردار كند و مطلع نماید طرفی ببندد یا آنكه انسان از نیكوئی خود طرفی بتواند ببندد.

94- المستبد برأیه موقوف علی مراحض الزلل - آدم مستید و خود رأی در پرتگاهی



[ صفحه 453]



قرار دارد - كه با یك لغزشی او را به قعر نیستی فرومی برد.

95- من لم یسأل الله من فضله افتقر- كسی كه از خدا مسئلت نكند و احتیاج خود را از خدا نخواهد فقیر و محتاج می گردد.

96- ان الدعا انفذ من السنان - دعا چون نیزه نفوذ می كند و رساتر از غیره است.



تیر دعا بقصد اجابت هدف كند

امروز اگر نگردد و روز دگر كند



97- التواصل بین الاخوان فی الحضر التزاور فی السفر التكاتب - عوامل تحكیم مبانی دوستی در حضر به زیارت دوستان سفر رفته است.

98- جبلت القلوب علی حب من ینفعها و بغض من اضرها - دوست كسی است كه به او نفع رساند و ضرر از او دفع گرداند آدمی فطرتا نفع رساننده را دوست دارد و ضرر رساننده را دشمن می دارد.

99- الدین غم باللیل و ذل بالنهار - قرض در روز آدم را شرمسار و شب مغموم می سازد.

100- بروا آباءكم یبركم ابناءكم و غضوا عن نساء الناس تغض نساءكم فرمود به پدر و مادر نیكی كنید تا فرزندان شما به شما نیكی كنند و چشم از زنان مردم بپوشید تا مردم چشم از زنان شما بپوشند.

101- لا خیر فی صحبة من لم یرلك مثل الذی تری لنفسه - در مصاحبت كسی كه خیری در وجودش نیست و دیگران را مثل خود نمی خواهد خیری برای تو نیست یا آنكه كسی كه هر چه برای خود می خواهد برای تو نخواهد مصاحبتش نفعی ندارد.

102- من لا یعرف لاحد الفضل فهو المعجب بنفسه - كسی كه برای دیگران فضیلتی قائل نشود او خود پسند است.

103- لیس من احد و ان ساعدته الامور بمستخلص نضارة عیش الا من خلال مكروه و من انتظر بمعالجة الفرصة مؤاجلة الاستقصاء سلبة الایام فرصته لان من شأن الایام السلب و سبیل الزمن الفوت - می فرماید هیچكس به عیش و نوش نمی رسد مگر پس از یك سختی و تعبی و كسی كه برای علاج دردهای درونی و بیرونی منتظر فرصت باشد روزگار آن مهلت را به او نمی دهد زیرا كار زمان گذشت و فوت و وقت است.

104- امتحن اخاك عند نعمة تجدد لك او نائبه تنوبك - برادران خود را در حال نعمت امتحان كن كه آیا برای تو تجدید نعمت را می خواهند یا در حال فقر و تنگدستی هم به تو مراجعه می كنند - و در بینوائی تو هم برادر تو هستند؟!



[ صفحه 454]



106- ثلاثة لا یصیبون الا خیرا اولو الصمت و تاركو الشر و المكثرون ذكر الله عزوجل - سه طایفه اند كه جز خیر به آنها اصابت نمی كند كسی كه ساكت باشد و كسی كه از شرور بپرهیزد و كسی كه بسیار ذكر خدا گوید.

107- لو علم السیی ء الخلق انه یعذب نفسه لتسمح فی خلقه - اگر كسی بد اخلاقی را بداند چه مقدار به نفس او عذاب می دهد در مقام تصفیه خود برمی آید.

108- ما اربح علی امری ء و احجم علیه الرأی و اعیت به الحیل الا كان الرفق مفتاحه - در هیچ امری و هیچ رأئی و هیچ حیله و مكری برای انجام كار جز از راه رفق و مدارا توفیق حاصل نمی شود.

109- من لم یواخ الامن لاعیب فیه قل صدیقه و من لم یرض من صدیقه الا بایثاره علی نفسه دام سخطه و من عاتب علی كل ذنب دام تعبه - كسی كه رعایت برادری را نكند دوستانش كم می شود و كسی كه از دست خود به ایثار بر نفس راضی نباشد همیشه در خشم است و كسی دائم در عتاب از ارتكاب معاصی باشد دائما در تعب است.

110- صدرك اوسع لسرك - سینه تو بیش از اسرار تو وسعت دارد.

111- سرك من دمك فلا تجره فی غیر اوداجك - اسرار تو در خون تو آمیخته است آن را از غیر از راه اوداج اربعه خارج مكن یعنی همانقدر كه به جان شیرین خود علاقه داری تا خون تو را نریزند اسرار خود را هم به همان اندازه مصون دار.

112- من اخلاق الجاهل الاجابة قبل ان یسمع و المعارضة قبل ان یفهم و الحكم بما لا یعلم - از نشانی های نابخردان این است قبل از شنیدن و تمام شدن سخن جواب می دهد و اجابت می كند و قبل از فهمیدن مطلب معارضه می كنند و به آنچه نمی دانند حكم می نمایند.

113- المعروف زكوة النعم - و الشفاعة زكوة الجاه - و العلل زكوة الابدان و العفو زكوة الظفر و من ادی زكاته فهو مامون السلب - فرمود معروف كه امر بدان واجب است و نیكوئی و خیرات زكوة نعم الهی است هر كس هر چه بیشتر نعم دارد باید بیشتر نیكی نماید و شفاعت زكوة جاه است كسی مقام و منصبی دارد باید شفاعت مستمندان را بنماید - دردها زكوة بدنهاست تا قدر سلامتی را بدانند و به حال ضعفا و بیچارگان برسند عفو و گذشت زكوة ظفر و فیروزیست هر كس این زكوة را ادا كند از سلب آن نعم مأمون و مصون است.



[ صفحه 455]



114- الصفح الجمیل الا لعاتب علی الذنب و الصبر الجمیل الذی لیس فیه شكوی فرمود صفح جمیل و گذشت این است كه كسی را بر گناه عتاب نكنی و صبر جمیل این است در آن شكایتی نباشد.

115- علیك باخوان الصدق فانهم عدة الرخاء و جنة عند البلاء - فرمود بر شما باد به گرفتن دوستان راستگو كه آنها در سختی و بلا برای شما سپری باشند.

116- من زین الایمان العفه و من زین الفقه الحلم و من زین الحلم الرفق و من زین اللین السهولة - زینت ایمان عفت است و زینت فقه حلم است و زینت حلم رفق است و زینت ملایمت سهولت در كار و سهل و آسان گیری امور است.

117- صع امر اخیك علی احسنه و لا تظنن بكلمة خرجت من اخیك سوءا و انت تجد لها فی الخیر محملا - كارهای برادرانت را به وضع احسن انجام بده و مبادا به یك كلمه بدی حسن نیت و عمل خیر خود را از بین ببری و در كارهای خیر محمل گردی.

118- من وقف نفسه موقف التهمة فلا یلومن من اساء الظن به - كسی خود را در محل تهمت قرار دهد نباید از ملامت بدگویان ملول شود.

119- من كتم سره كانت الخیرة فی یده و كل حدیث جاوز الاثنین فشا - كسی كه گمان سر نمود سر حلقه كار دست اوست و در هر كار كه اسرار از دو نفر درگذشت و تجاوز نمود افشاء می گردد.

120- انفع الاشیاء للمرء سبقه الناس الی عیب نفسه و اشدها مؤذته اخفاء الفاقه و اشد الاشیاء عناءا النصیحة لمن لا یقبلها - نافع ترین اشیاء برای مرد سبقت او در عیب نفس خود می باشد كه معایب خود را بشناسد و در رفع آن بكوشد و سخت ترین كار مردان این است كه فاقه و تنگدستی خود را بپوشاند و كسی را بر آن مطلع نسازد و سخت ترین چیزها برای انسان این است كه نصیحت كند كسی را كه قبول نمی كند.

121- قد عجز من لم یعد لكل بلاء صبرا و لكل نعمة شكرا و لكل عسر یسرا - كسی كه مستعد بلا نباشد و صبر در مصائب نكند عاجز است و همچنین كسی كه برای هر نعمتی شكر نكند چه هر سختی آسانی در پی دارد و برای مشكل گشادگی هست و حتی در قرآن تأكید فرموده و ان مع العسر یسرا ثم ان مع العسر یسرا كه تأكید در تسهیل امر است برای كسانی كه در مشكلات صبر و تحمل داشته باشند.



[ صفحه 456]



122- فوت الحاجة خیر من طلبها من غیر اهلها - و اشد من المصیبة سوء الخلق منها - فرمود حاجت كسی فوت شود بهتر است تا از غیر اهل بخواهد و سخت ترین مصائب این است كه آدم حاجتی از مرد بداخلاقی طلب كند.

123- و قیل له - ما المروة؟ فقال الا یراك الله حیث ینهاك و لا یفقدك حیث امرك پرسیدند مروت چیست؟ فرمود مگر نمی بینید خداوند نهی می كند شما را ازكار بد و شما نمی بینید چگونه امر می كند شما را به كار نیكو - مروت و انصاف این است كه هر نیكی كه بر خود می خواهی دیگران را بدان امر كنی و هر بدی كه خود از آن متنفری دیگران را از آن نهی كنی.

124- اشكر من انعم علیك و انعم علی من شكرك فانه لا ازالة للنعم اذا شكرت و لا اقاله اذا كفرت - فرمود شكر منعم واجب است هر كس به تو انعام كرد شكر او را به جای آور و هر كس شكر تو نمود او را انعام بده كه شكر نعمت مانع زوال نعمت است و كفران آن سبب زوال نعم است.



شكرانه بازوی توانا

بگرفتن دست ناتوان است



125- الاخوان ثلاثة مواس بنفسه داخر بماله و هما الصادقان و الاخاء و الاخر یاخذ منك البلغه و یریدك لبعض اللذة فلا تعده من اهل الثقة - فرمود برادران 3 دسته هستند آنها كه با جان خود مواسات می كند و در راه دوستی دیگران فداكاری و از جان گذشتگی نشان می دهند و آنها كه با مال مواسات می كنند این هر دو راستگو در برادری هستند و سومی آنها هستند كه تو را برای رسیدن به مقام و جاه و لذت و نعم می خواهند در آنها درستی و راستگوئی مجو كه اهل صفا و وفا نیستند.

126- من لم یكن فیه ثلاث خصال لم ینفعه الایمان - حلم یرد الجهل الجاهل و ورع یحجزه عن طلب المحارم و خلق یداری به الناس - فرمود كسی كه در او سه خصلت نباشد ایمانش ثمر بخش نیست - اول حلمی كه جهل و نابخردی را رفع كند - دوم پارسائی و تقوائی كه او را از طلب حرام باز دارد. سوم اخلاق نیكوئی كه با مردم مدارا نماید.

127- الایام ثلاثة فیوم مضی لا یدرك و یوم الناس فیه فیبغی ان یغتنموه و غدائها فی ایدیهم امله - روزگار سه قسم است روزی كه از دست رفت و بر نمی گردد- روزی كه هنوز نیامده تا معلوم شود چه باید كرد و روزی كه در دست تو است غنیمت شمار و از آن



[ صفحه 457]



برای آینده خود نفعی ذخیره نما.

128- الرجال ثلاثة - عاقل - و احمق و فاجر - فالعاقل ان كلم اجاب و ان نطق اصاب و ان سمع وعی - و الاحمق ان تكلم عجل و ان حدث ذهل - و ان حمل علی القبیح فعل - و الفاجران ائتمنه خانك و ان حدثته شانك - فرمود مردان سه دسته اند عاقل - احمق - فاجر - عاقل آنست كه اگر سخنی بشنود جواب می دهد و اگر نطق كند هدفی دارد و اگر بشنود ظرفیت شنوائی دارد- احمق اگر با او تكلم كنی عجله می كند كه جواب تو را بدهد و اگر او را به كار قبیحی امر كنند به جا آورد - فاجر كسی است كه اگر به او اطمینان نمائی و امانت بسپاری خیانت می كند و اگر برای او اخبار بگوئی بی اعتنائی می كند و كوچك می شمارد.

129- ثلاثة لیس معهن غربة - حسن الادب - كف الاذی - و مجانبة الریب سه چیز است كه با داشتن آن آدم غریب نمی گردد حسن ادب - خودداری از اذیت و آزار به دیگران - اجتناب از آدم مشكوك.

130- ثلاثة یستدل بها علی اصابة الرای - حسن اللقاء و حسن الاستماع و حسن الجواب - سه چیز است دلیل بر اصابت و صحت رأی آدمی است - حسن ملاقات - حسن شنوائی - حسن جواب گوئی - خوب برخورد كند - خوب صحبت كند و صحبت خوب نماید و خوب گوش دهد و خوب جواب گوید.

131- السرور فی ثلاث - خلال فی الوفاء و رعایة الحقوق و النهوض فی النوائب سه چیز شادمانی آورد - وفاء به عهد - رعایت حق دیگران - نهضت برای توبه و رفع نواقص.

132- یجب للولد علی والده ثلاث خصال - اختیار والدته و تحسین اسمه و المبالغة فی تأدیبه - هر فرزندی بر پدرش سه حق دارد كه نام نیكو بر او گزارد و در ادب نیكو تربیت نماید و بر حق پدری آگاه سازد.

133- یجب للوالدین علی الولد ثلاثة اشیاء شكرهما علی كل حال و طاعتهما فیها یأمرانه به - و ینهانه عنه فی غیر معصیة الله و نصیحتهما فی السر و العلانیه - بر فرزندان واجب است سه چیز - شكر پدر و مادر در هر حال اطاعت امر آنها در هر حال و نهی از آنچه آنها او را نهی می كنند و شنوائی نصایح آنها در سر و علن.

134- جعلت الشجاعة علی ثلاث طبایع - لكل واحدة منهن فضیلة لیست



[ صفحه 458]



للاخری - السخاء بالنفس - و الانفه من الذل - و طلب الذكر فان تكاملت فی الشجاع كان الباطل الذی لا یقام فی سبیله و الموسوم بالاقدام فی عصره و ان تفاضلت بعضها علی بعض كانت شجاعته فی ذلك الذی تفاضلت فیه اكثر - فرمود خداوند شجاعت را در سه طبع قرار داد و برای هر یك فضیلتی است كه دیگری فاقد آن است - سخاوت در نفس - مصونیت از خواری - طلب ذكر برای تكامل نفس - اگر این سه خصلت در مرد شجاع جمع شد دیگر برای كار باطلی قیام نمی كند بلكه برای آنچه عصر او محتاج است قدم برمی دارد و اگر یكی یا دو فضیلت جمع شد شجاعت در آن راه تجلی می كند و جهات دیگر معطل می ماند.

مفهوم سخن این است كه اگر شجاع دارای این خصلت باشد از شجاعت حداكثر استفاده را برای مصالح نوع می نماید و اگر یكی از آن را دارا بود به آن نسبت اقدام می كند.

135- ان المرء یحتاج فی منزله و عیاله الی ثلاث خصال یتكلفها و ان لم یكن فی طبعه ذلك - معاشرة جمیله - وسعة بتقدیر و غیرة بتحصن - مردمی كه محتاج به منزل و عیال هستند باید سه خصلت داشته باشند تا بتوانند خوب تكفل خانه و زندگی را بنمایند - علم معاشرت - دست باز به قدر استطاعت - غیرت و حمیت برای مصونیت عیال و اولاد.

136- ثلاثة من ابتلی بواحدة منهن كان طائح العقل - نعمة مولیه و زوجه فاسدة و فضیعة بحبیب - سه طایفه اند كه مبتلا به یكی از این بلایا می شوند - كم عقل - پرخور زن فاسد - آنگاه همیشه از دست دوست ناله می كند.

137- ان یسلم الناس من ثلاثة اشیاء كانت سلامة شاملة لسان السوء و ید السوء و فعل السوء اگر مردم از سه چیز در سلامت باشند سلامتی ایشان كامل است از دست و زبان بد مردم و كارهای بد ایشان.

138- لا یستغنی اهل كل بلدعن ثلاثة - یفرغ الیهم فی امر دنیاهم و آخرتهم فان عدموا ذلك كانوا عجما - فقیه عالم ورع - امیر مخبر مطاع - طبیب بصیر ثقة هیچ جمعیتی از هیچ شهری و بلده و قصبه و دهی چه در كار دنیا یا آخرت از این طایفه بی نیاز نیستند- فقیه دانشمند پرهیزكار - امیر نیكوكار مطاع - طبیب حاذق مورد اعتماد.

139- ثلاثة لا ینبغی للمرء الحزام ان یقدم علیها - شرب السم للتجربه - و ان نجامنه - و افشاء السر للقرابة الحاسد و ان نجامنه و ركوب البحر و ان كان الفنی فیه



[ صفحه 459]



فرمود سه چیز است كه شایسته نیست مرد دوراندیش بر آن مقدم شود - خوردن سم برای تجربه اگر چه از آن نجات یابد - افشاء سر برای نزدیكان اگر چه فسادی نرساند - مركب دریائی یا كشتی اگر چه در آن فانی شود.

140- من طلب ثلاثة بغیر حق حرم من ثلاثه بحق - من طلب الدنیا لغیر حق حرم - الاخره یحق - و من طلب الریاسه بغیر حق حرم الطاعه له بحق و من طلب المال بغیر حق حرم بقاؤه له - حق فرمود هر كس سه چیز به غیر حق بخواهد سه چیز به حق از او سلب و بر او حرام می شود طلب دنیا به غیر حق موجب حرمت آخرت به حق است - طلب ریاست بغیر حق موجب تحریم طاعت به حق است زیرا از اطاعت حق باز می ماند - طلب مال بغیر حق سبب تحریم بقاء به حق اوست.

141- ثلاثة تورث الحرمان الالحاح فی المساله و النمیمة والهزء - سه چیز است كه پشیمانی - محرومیت می آورد - اصرار در سؤال - نمامی و دو بهم زنی - هزء - شوخی - تحقیر دیگران.

142- ثلاث خصال من رزقها كان كاملا: العقل - و الجمال - و الفصاحه فرمود سه خصلت است هر كس نصیبش شود كامل می گردد - عقل - زیبائی - خوش بیانی.

142- لا تطیب السكنی الا بثلاثه الهواء الطیب - و الماء الغزیر و الارض الحزازه سكونت هیچ كسی قابل دوام نیست مگر جائی كه هوای خوب آب گوارا - زمین سرسبز و پر بركت باشد.

143- ثلاثة تكدر العیش السلطان الجائر - و الجار السوء - و المرأة البدیه سه چیز است كه زندگانی را برای انسان تلخ می كند - پادشاه ستمكار - همسایه بداخلاق - زن تندخو.

144- ثلاثة یحتاج الیها الیاس طرا- الامن و العدل و الخصب - سه چیز است كه همه مردم بدان محتاجند - امنیت - عدالت - فراوانی ارزاق.

145- العاقل لا یستخف باحد و احق من لا یستخف بهم ثلاثه العلماء و السلطان و الاخوان لانه من استخف بالعلماء افسد دینه و من استخف بالسلطان افسد دنیاه و من استخف بالاخوان افسد مروته - فرمود عاقل احدی را تحقیر نمی كند و كوچك نمی دارد و سه طایفه بیشتر از همه استحقاق دارند كه رعایت مقام آنها بشود و آنها را كوچك نشمارند - اول



[ صفحه 460]



علماء كه اگر آنها را تحقیر نمودی دین تو فاسد می گردد - دوم سلطان كه اگر آنها را تحقیر نمودی دنیای تو فساد پیدا می كند و رشته نظام اجتماع از هم می گسلد- سوم برادران كه اگر آنها را تحقیر نمودی مروت از دست می رود و اجتماع بدون فضیلت زیان بخش است.

146- لیس یجب الملوك ان یفرطوا فی ثلاثة فی حفظ الثغور و تفقد المظالم و اختیار الصالحین لاعمالهم - برای سلاطین سه كار افراط نیست تحكیم مرزها و حدود كشور - تفقد از ستمدیدگان و نوازش و پرورش صلحاء و بزرگان.

147- افضل الملوك من اعطی ثلاث خصال الرافه و الجود و العدل بهترین پادشاهان كسی است كه سه خصلت داشته باشد رأفت و مهربانی جود و سخاوت عدالت دادگستری.

148- ثلاثة من استعملها افسد دینه و دنیاه من ساء ظنه و امكن من سمعه و اعطی قیاده حلیلته - سه خصلت است هر كه داشته باشد دین و دنیایش فاسد می گردد بدبینی و بدگمانی - زودباوری و اختیار بدست زن دادن.

149- من وثق بثلاثة كان مغرورا من صدق بما لا یكون وركن الی من لا یثق به و طمع فیما لا یملك - كسی كه اعتماد سه چیز كرد مغرور می گردد به دوست تصوری - علماء مورد عدم اعتماد - طمع به چیزی كه در اختیار او قرار نمی گیرد.

150- ثلاثة تدل علی كرم المرء - حسن الخلق و كظم الغیظ و غض الطرف سه چیز است نشانه بزرگواری مرد است حسن خلق - فرونشاندن خشم - چشم پوشی از معایب دیگران.

151- ثلاثة یجب علی كل انسان تجنبها مقارنة الاشرار و محادثة النساء - و مجالسة اهل البدع - سه چیز است كه برای هر انسان واجب است از آن بپرهیزد - نزدیكی با اشرار - همنشینی با زنان - همنشینی با اهل بدعت.

152- من لم یرغب فی ثلاث ابتلی بثلاث من لم یرغب فی السلامة ابتلی بالخذلان و من لم یرغب فی المعروف ابتلی بالندامه و من لم یرغب فی الاستكثار من الاخوان ابتلی بالخسران - فرمود كسی كه رغبت در سه چیز نداشته باشد مبتلی به سه چیز می شود كسی كه رغبت به سلامت نداشته باشد به خذلان و رنج می افتد و كسی كه رغبت به نیكی نداشته باشد مبتلی به پشیمانی می شود و كسی كه رغبت در زیاد كردن دوستان نداشته باشد به زیان و خسران می افتد.



[ صفحه 461]



153- ثلاثة لا یعذر المرء فیها - مشاورة ناصح و مداراة حاسد و التحبب الی الناس - سه چیز است كه مرد عذری در آن ندارد - و ناچار است از آن - مشورت با ناصح - مدارا با بداندیش و حسود - دوستی با مردم كه همه ناچار از آن هستند.

154- من رزق ثلاثة نال الغنی - الاكبر القناعه بما اعطی و الیاس مما فی ایدی الناس - و ترك الفضول - كسی كه سه چیز قسمت او شود - بی نیازی بزرگی یافته قناعت به آنچه به آنها داده شده صرف نظر از آنچه دست مردم است - ترك زیادیهای معیشت.

155- الانس فی ثلاثة فی الزوجه الموافقة و الولد البار - و الصدیق الصافی انسان با سه چیز مأنوس است - زن موافق - فرزند نیكوكار دوست روشن ضمیر.

156- الحزم فی ثلاثة - الاستخدام للسلطان - و الطاعة للوالد و الخضوع للمولی - حزم و بردباری در سه چیز لازم است. استخدام سلطان اطاعت والدین - تواضع برای خواجگان.

157- ثلاثة یحجزن عن طلب المعالی - قصر الهمه و قلة الحیاء و ضعف الرأی سه چیز مانع علو و برتری است - كوته نظری - كم حیائی - ضعیف رائی.

158- الجهد فی ثلاثة فی تبدل الاخوان و المنابذة بغیر بیان و التجسس عما لا یعنی - كوشش در سه چیز لازم است در تبدل برادران - در منابذه به غیر بیان در تجسس از آنچه كمك نمی كند.

159- ثلاثة فیهن البلاغة التقرب من معنی البغیه - التبعد من حشو الكلام - و الدلالة بالقلیل علی الكثیر - سه طایفه است كه در آن بلاغت است - تقرب من معنی البغیه دوری از حشو كلام - دلالت به قلیل بر كثیر.

160- ثلاثة من كن فیه كان سیدا كظم الغیظ و الصفح عن الشی ء و الصلة بالنفس و المال - سه چیز است در هر كس باشد بزرگ می شود فرونشاندن خشم - گذشت از بدی صله و بخشش به مال و جان.

161- النساء ثلاث واحدة لك و واحدة علیك و واحدة علیك و لك فاما التی لك فالمرأة العذرا و اما التی لك و علیك فاالثیب و اما التی علیك فهی المتبع التی له ولد و من غیرك - زنان سه دسته اند - زنی كه برای تست و زنی كه بر علیه تو است و زنی له و علیه تو است - اما زنی كه برای تو است زن جوان نیكو كمال است و زنی بر تو و علیه تو است زنی ثیبه است و زنی علیه تو است زنی بی اولاد است.



[ صفحه 462]



162- اربعة تهرم قبل او ان الهرم اكل القدید و القعود علی النداوه و الصعود فی الدرج و مجامعة العجوز - چهار چیز است كه پیر می كند آدمی را قبل از زمان پیر شدن

1- خوردن قدید گوشت سرخ كرده و گوشتخواری زیاد.

2- نشستن بر مجالس شوری و پیشوائی بر مردم و فعالیت زیاد اجتماعی.

3- بالا رفتن در مدارج و مناصب بزرگ كه محتاج به كار و فكر زیاد باشد.

4- مجامعت با پیره زنان كه سبب تضعیف بدن می گردد.

163- اربعة لا تشبع من اربعة ارض من مطروعین من نظر و اثنی من ذكر و عالم من علم - چهار چیز از چهار چیز سیر نمی شود زمین از باران - چشم از دیدن - زن از مرد - دانشمند از علم.

164- ثلاثة من فرط فیهن كان محروما - استماحة جواد - مصاحبة عالم - استمالة السلطان - سه چیز است كه افراط در آن موجب حرمت می گردد - گذشت بسیار - همنشینی با علماء - تفقد سلاطین سبب احترام می گردد.

165- ثلاث تورث المحبة الدین و التواضع و البدل - سه چیز است موجب محبت می گردد دین - فروتنی - بذل مال.

166- من بری ء من ثلاثة نال ثلاثة من بری ء من الشرك نال العز و من بری ء من الكبر نال الكرامة و من بری ء من البخل نال الشرف - هر كس از سه چیز تبری جست به سه خصلت می رسد تبری از شرك موجب عزت و تبری از تكبر موجب كرامت و تبری از بخل موجب شرف می شود.

167- من لم یكن فیه خصلة من ثلاث لم یعد نبیلا- من لم یكن له عقل یزینه اوجدة تعینه او عشیرة تعضده - كسی كه در او سه خصلت نباشد به مقام و بزرگی نمی رسد - عقل كه زینت انسان است - و عشیره و فامیلی كه پشتیبان او باشند - جده و ادبی كه شخصیت او را حفظ كند.

168- ثلاثة مودی بالمرء الحسد و النمیمته و الطیش - سه چیز است كه برای مردم زیان بخش است - حسد - نمامی - طیش - سبكی و كم عقلی.

169- ثلاثة لا تعرف الافی مواطن - لا یعرف الحلیم الا عند الغضب و لا الشجاع الا عند الحرب و لا اخ الا عند الحاجة - سه صفت را نمی توان شناخت مگر در مواقع معین -



[ صفحه 463]



بردبار را در حال غضب - شجاع را در حال جنگ - برادر را در موقع حاجت.

170- ثلاثة مكسبة البغضاء النفاق و العجب و الظلم - سه چیز است سبب كینه می گردد- نفاق - عجب - ظلم.

171- ثلاثة من كن فیه منافق و ان صام و صلی - من اذا حدث كذب - و اذا وعد اخلف - و اذا أتتمن خان - سه چیز است كه هر كس دارا باشد منافق است اگر چه از اهل نماز و روزه باشد - در گفتن دروغ بگوید - در وعده خلف نماید - در امانت خیانت كند.

172- احذر من الناس ثلاثة - الخائن و المظلوم و النمام لان من خان لك خانك و من ظلم لك سیظلمك و من ثم الیك سیم علیك - بپرهیزید از سه طایفه دزد - ستمكار - دو بهم زن زیرا كسی خائن كه باشد روزی هم بر تو خیانت می كند - ستمكار روزی رسد كه بر تو ستم نماید و تمام روزی رسد كه بر تو نمامی می كند.

173- لا یكون الامین امینا حتی یؤتمن علی ثلاثة فیؤدیها علی الاموال و الاولاد و الفروج و ان حفظ اثنین و وضیع واحده فلیس بامین - هیچ امینی امانتش معلوم نمی شود مگر در سه مورد وقتی كه امین اموال و اولاد و ناموس دیگران قرار گیرد اگر خوب حفظ امانت كرد امین است و اگر دو قسمت را هم در امانت او محفوظ ماند و دیگری را فروگذاشت باز او را امین نخواهند گفت.

174- السخاء فطنه - سخاوت زیركی می آورد.

175- افشاء السر سقوط فاش كردن سر ساقط شدن از امانت است.

176- قلة الصبر فضیحة - كم صبری رسوائی می آورد.

177- الانتقاد عداوه - انتقاد دشمنی ایجاد می كند.

178- الاستقصاء فرقه - كوشش زیاد در كاری جدائی می آورد - یعنی افراط و تفریط هر دو بد است - چه استقصاء محال است.

179- لا تكون اول مشیر و ایاك و الرای الفطیر - اول مشاور نباشید كه رأی شما ناتمام و ناقص باشد.

فرمود بر تو باد كه از اراء نارس پرهیز كنی تا رأی كامل در هر كاری به دست آوری.

180- من سئل فوق حقه استحق الحرمان - كسی كه بیش از حق خودش مطالبه كند محروم می گردد.



[ صفحه 464]



181- جاهل سخی افضل من ناسك بخیل - نادان سخاوتمند بهتر از متمسك و عابد بخیل است.

182- من كان الحزم حارسه و الصدق جلیسه عظمت بهجته و تمت مروته - كسی كه بردباری حافظ او باشد و راستی همنشین او و بزرگی موجب شادمانی و مسرت او جوانمردی و مسرت تمام دارد.

183- لا یطمع ذوالكبر فی الثناء الحسن و لالخب فی الكثرة الصدیق و لا السیی ء الادب فی الشرف و لا البخیل فی صلة الرحم و لا المستهزی ء بالناس فی صدق الموده و لا القلیل الفقه فی القضاء و لا لعتاب فی السلامة و لا لحسود فی راحة القلب و لاالعاتب علی الذنب الصغیر فی السؤدد و القلیل التجربه المجب برأیه فی ریاسه فرمود مرد متكبر مورد دعاء و مدح مردم قرار نمی گیرد و مرد مكار در زیاد شدن دوستان طمع نداشته باشد و همچنین بدرفتار در شرف و بخیل در صله رحم و مسخره كننده ی مردم در راستی و درستی - و كم معرفت به مسائل قضاوت در قضاء - و سرزنش كننده در سلامتی و حسود در راحتی دل - و عتاب كننده بر گناه صغیره در بزرگواری و آقائی - و كم تجربه خودپسند در ریاست طمع نكند.

184- سبعة یفسدون اعمالهم الرجل الحلیم ذوالعلم الكثیر لا یعرف بذلك و لا یذكر به و الحكیم الذی یدیر ماله كل كاذب منكر مما یوتی الیه و الرجل الذی یا من ذا المكر و الخیانه و السید الفظ الذی لا رحمة له - و لا ام التی تكتم عن الولد السر و تفشی علیه و السریع الالائمة اخوانه و لذی لا یزال یجادل اخاه عاحما له

هفت كس كار خود را تباه می كند.

1- مرد حلیم و دانشمند كه علم خود را نشر ندهد و مردم او را نشاسند و از او استفاده نكنند و نام او برده نشود.

2- شخص فرزانه و حكمت اندوزی كه سرمایه خود را به نااهلان بدهد كه دروغگو هستند به او ندارند.

3- كسی كه شخص مكار و خیانتكار را امین خود نمایند.

4- بزرگی كه مهرورز نیست و تفقد و عطوفتی ابراز نمی كند.

5- مادری كه راز فرزند خود را نگه ندارد و اسرار او را فاش سازد.

6- كسی كه در سرزنش برادرانش شتاب و عجله نماید.

7- كسی كه همیشه با هم نوع خود و هم كیش خویش ستیزه كند.



[ صفحه 465]



185- مروة المرء فی نفسه نسب لعقبه و قبیلته - جوانمردی در نفس و نسب در عقب و قبیله است.

186- ثلاثة اقسم بالله انها حق - ما نقص مال من صدقة و لا زكوة و لا ظلم احد بظلامة بقدر ان یكافی بها مظلمتها الا ابدله الله مكانها عزا و لا فتح عبد علی نفسه باب مسئله الافتح الله علیه باب فقر

سه چیز است كه خداوند سوگند یاد فرموده كه حق است

اول آنكه مال از صدقه دادن و زكوة دادن نقص نمی یابد و كم نمی شود.

دوم آنكه ستمی كه به كسی بشود و بردباری نماید خداوند به سبب شكیبائی او را عزت می بخشد.

سوم آنكه هیچكس نیست كه برای فهمیدن مسئله از مسائل علمی و شرعی قیام كند مگر آنكه خداوند بر او ابواب علم را بگشاید یا آنكه هیچكس نیست كه ذلت سؤال را بر خود بخرد و خداوند او را فقیر و مستمند نسازد.

187- الصلوة قربان كل تقی و الحج جهاد كل ضعیف و لكل شی ء زكوة و زكوة البدن الصیام و افضل الاعمال انتظار الفرج من الله و الداعی بلا عمل كاالرامی بلاوتر - نماز قربانی هر پرهیزكاری است - و حج جهاد هر ضعیف و بینوائی است و برای هر چیزی زكوة است و زكوة بدن روزه است و بهترین اعمال انتظار فرج از جانب خداوند است و كسی كه خدا را بخواند بدون عمل به اطاعت او مانند تیراندازی است كه تیر در چله نداشته باشد.

188- ان خیر العباد من یجتمع فیه خمس خصال - اذا احسن استبشروا اذا اساء استغفرو اذا اعطی شكرو اذ ابتلی صبر و اذا ظلم غفر - فرمود بهترین شخص كسی است كه در او پنج خصلت باشد وقتی به او نیكوئی كردی بشارت بهشت دهد - اگر به او بدی كردی طلب مغفرت نماید چون به او چیزی بخشیدی شكر نماید و اگر مبتلا به بلائی شد صبر كند و چون به او ستم نمودند ببخشد اینها صفات آزادگان آسمانی است.

189- من زرع العداوة حصد ما بذر - كسی كه تخم دشمنی بریزد میوه همان بذر را جمع خواهد كرد.

190- الغضب مفتاح كل شر - خشم كلید هر شریری است.



[ صفحه 466]



191- الغضب محقة الحكیم - خشم تاریكی افروز است.

192- من لم یملك غضبه لم یملك عقله - كسی كه نتواند هنگام غضب تملك نفس خود را بنماید تملك عقل ندارد.

193- ان الحسد یأكل الایمان كما تأكل النار الحطب - حسد ایمان را می خورد مانند آتش كه هیزم را می خورد.

194- آفة الدین الحسد و العجب و الفخر - آفت و بلای دین حسد و كبر و تعصب جاهلانه است.

195- من طلب الریاسة هلك هر كس ریاست طلب باشد، هلاك شود.

196- صدقة یحبها الله صلاح بین الناس اذا تفاسدوا او تقارب بین الناس اذا تباعدوا - آن صدقه ای كه خداوند دوست دارد اصلاح بین مردم است و چون به فساد گرایند آنها را به هم نزدیك سازد.

197- اذا لم تكن حلیما فتحلم - اگر بردباری نیستی خود را بردبار نشان ده.

198- الحیاء من الایمان - حیا نشانه ایمان است.

199- صلة الارحام تحسن الخلق و تطیب النفس و تزید فی الرزق و تنسی فی الاجل صله رحم اخلاق را نیكو و نفس را خوشبو و رزق را زیاد و اجل را دور می سازد.

200- شرف المؤمن قیام اللیل و عزه استغناؤه عن الناس - شرف مؤمن به نماز است كه عزت و استغفار و بی نیازی او را از مردم ثابت می نماید - زیرا آبرو را باید در پیشگاه خداوند به دست آورد و نماز شب در دل شب و تاریكی آن برای رضای خدا سبب آبرو و شرف می شود.

201- من انصف الناس من نفسه رضی به حكما لغیره - هر كس انصاف در كار خود داشته باشد دیگران راضی می شوند كه درباره آنها حكم دهد و انصاف نفس عبارت است از اینكه هر چه برای خود می خواهد برای دیگران هم بخواهد.

202- ما اوسع العدل و ان قل - دادگستری كنیداگر به كمی باشد یك كار كه به عدالت برگزار شود بهتر از صد كار بدون عدالت است.

203 - العدل احلی من الماء یصیبه الضمآن - عدالت و دادگستری شیرین تر



[ صفحه 467]



از آب گوارائی است كه تشنه كام بدان رسد.

204- من قنع بما رزقه الله فهو اغنی الناس - كسی كه قانع به رزق نصیب خود شود بی نیازترین مردمان است.

205- من كان رفیقا فی امره نال ما یرید من الناس - كسی كه رفیق مردم گردد در كار اجتماع می رسد به آنچه از مردم خواهد.

206- ایما اهل بیت اعطوا حظهم من الرفق فقد وسع الله علیهم فی الرزق كدامیك از خاندان شما حظ خودشان از رفاقت و دوستی می بخشند و راحت دیگران را در رنج خود می دارند تا خداوند به آنها وسعت رزق عنایت فرماید.

207- الرفق فی تقدیر المعیشه خیر من السعة فی المال - مدارا كردن در امور زندگی بهتر از وسعت و كثرت مال است.

208- و الرفق لا یعجز عنه شی ء - مدارا و ارفاق كسی را عاجز از كاری نمی كند.

209- ان الله عزوجل رفیق یحب الرفق - خداوند خود صاحب مدارا است و دوست دارد مردم رفیق و صاحب مدارا را.

210- التبذیر لا یبقی معه شی ء - تبذیر كه صرف مال در غیر مصرف شرعی و عقلی است موجب می شود چیزی برای صاحبش باقی نگذارد.

211- لا شی ء احسن من الصمت و لا عدو اضر من الجهل و لا داء ادوی من الكذب فرمود هیچ چیزی بهتر از سكوت و هیچ دشمنی بدتر از جهل و هیچ مرضی بدتر از دروغ نیست.

212- ثلاثة لا یضر معهن شی ء الدعا عند الكرب و الاستغفار عند الذنب و الشكر عند النعمه - سه چیز است كه چیزی ضرر بدان نمی رساند دعا در حال گرفتاری - طلب آمرزش در حال گناهكاری شكر در حال نعمت و توانگری.

213- المؤمن مألوف و لا خیر فیمن لا یألف و لا یؤلف - مؤمن زود آشنا و جذاب است كسی كه نتواند الفت و انس بگیرد و دوست و انیس دیگری گردد خیری در او نیست.

214 - من صدق لسانه زكی عمله و من حسنت نیته زید فی رزقه و من حسن بره باهل بیته مدفی عمره - فرمود كسی كه زبان راستگوئی داشته باشد عملش پاكیزه و مطلوب است و كسی كه نیتش نیكو باشد رزقش زیاد می گردد و كسی كه كارش نیكو باشد و به خاندانش نیكوئی كند عمرش زیاد می شود.



[ صفحه 468]



215- الحیاء من الایمان - شرم و حیا نشانه ایمان و از اركان عقیده است.

216- من رق وجهه رق علمه - كسی كه چهره اش روشن و بشاش و پسندیده باشد دانش و علمش نیز روشن و پسندیده است.

217- ثلاث من مكارم الدنیا و الاخره تعفو عمن ظلمك و تصل من قطعك و تحلم اذا جهل علیك - سه چیز از مكارن دنیا و آخرت است عفو از ستمی كه در حق تو می كنند و صله رحم با كسی كه از تو قطع می نمایند و حلم و شكیبائی در موقعی كه به چنگال جاهلی گرفتار می شوی.

218- اذا كان زمان زمان جور و اهله غدر فالطمأنینة الی كل احد عجز روزگاری كه زمان دست ستمكاران و مردم روزگار اهل غدر و حیله هستند طمأنینه برای احدی امكان ندارد.

منظور این است در عصری كه بیدادگران حكومت می كنند و ملت هم به حیله و مكر و غدر معاشرت می نمایند با آنها به راستی و درستی نمی توان زیست بلكه باید بتقیه و انزوا و عزلت گذرانید مگر كسانی كه نیروی مقاومت برای مبارزه مثبت داشته باشند بتوانند خط سیر اجتماع را عوض كنند.

219- ازالة الجبال اهون من ازالة قلب عن موضعه - كندن كوه آسان تر از كندن قلبهاست - زیرا قلوب بر محور عقاید حركت می كند و دور می زند و كندن و حركت آن به سیر مخالف عادت كار آسان نیست بلكه مرور زمان می خواهد و مبارزه با این كار خطیر مستلزم تحمل رنج و تعب بسیار است.

220- قال (ع) للفضل. اوصیك بست خصال

تبلغن شیعتی اداء الامانة الی من ائتمنك - و ان ترضی لاخیك ما ترضاه لنفسك و اعلم ان للامور اواخر فاحذر العواقب - وان للامور تغتاب فكن علی حذر و ایاك و مرتقی جبل سهل اذا كان المنجدر و غبرا - و لا تعدن اخاك وعدا لیس فی یداك او فاؤه به یكی از شاگردانش به نام فضل فرمود تو را به شش صفت توصیه می كنم.

1- به دوستان و پیروان برسان كه حفظ امانت كنند و به صاحبش برگردانند.

2- برای برادرانشان آنچه را برای خود می خواهند بخواهند.

33- برای هر امری پایانی است از عاقبت آن برحذر باشند یعنی طوری كار را انجام



[ صفحه 469]



دهند كه در پایان آن زیان نكنند.

4- برای امور حوادث ناگهانی است نگران آن باش مبادا ناگهان زیانی به تو رسد.

5- مبادا بالای قله كوه روی كه رفتنش آسان ولی ممكن است در نشیب آن دستخوش سیل گردی شاید مراد آن باشد كه بلندپروازی ملازمه با انحطاط دارد - هر صعود با نزولی و هر فرازی با نشیبی و هر اوجی حضیضی در پی دارد.

6- هیچوقت به برادران و دوستان خودت وعده ای كه نمی توانی وفا كنی مده كه با تو دشمن گردد و اوقاتش تلخ و تلف شود.

221- ثلاث من كن فیه كن علیه المكر و النكث و البغی - سه چیز است كه هر كه در آن عمل كند غلبه او تمام می شود و زیان و خسران می افتد كید و مكر و حیله و غدر - نكث و كاهش و بغی و ضلالت و گمراهی.

222- یا شیعة آل محمد لیس منا من لم یملك نفسه عند الغضب و لم یحسن صحبة من صحبة - و موافقة من رافقة و مصالحة من صالحه و مخالفة من خالفه

فرمود ای دوستان آل محمد از ما نیست كسی كه تملك نفس خود را در غضب نداشته باشد و دوستان او از مصاحبتش بهره مند نگردند و از رقاقتش موافقت نگیرند و با دوستان ما دوستی نكنند و با مخالفان ما مخالفت ننمایند از ما نیستند یعنی شیعه باید در هنگام خشم خویشتن دار باشد و با دوستانش به دوستی و با موافقین به موافقت و رفق و با نیكوكاران نیكوئی و با مخالفین مخالفت نكند كسی كه چنین نكند شیعه و پیرو اهل بیت نیست.

223- یا شیعة محمدا تقوا الله ما استطعتم و لا حول الا بالله - ای پیروان خاندان نبوت از خداوند بترسید پرهیزكار باشید تا آنجا كه بتوانید پارسائی نمایند كه نیروئی برتر و بالاتر از نیروی الهی نیست.

244- الامامه لا تصلح الا لرجل فیه ثلاث خصال ورع یحجزه عن المحارم و حلم یملك به غضبه و حسن الخلافة علی ولی علیه حتی یكون له كالوالد الرحیم

فرمود امام باید واجد سه خصلت باشد:

اول ورع و تقوائی كه او را از امور ناروا باز دارد.

دوم حلمی كه با آن خشم خود را زیر فرمان گیرد و غضب نكند.



[ صفحه 470]



سوم خوش رفتاری و حسن خلقی كه مانند پدر مهربان با مردم و فرزندان خود رفتار نماید.

225- الفراش ثلثه - فراش للرجل و فراش لاهله و فراش لضیفه و الفراش الرابع للشیطان - یك روز امام ششم از خانه ای گذشت دید رختخوابهائی روی هم چیده است فرمود رختخواب سه دست است یكی رختخواب مرد دوم رختخواب زن سوم و رختخواب مهمان - چهارمی هم از شیطان است كه با وسوسه خود همخوابه پرخوران و دنیاداران می گردد و جابر بن عبدالله از رسول خدا (ص) نقل می كند كه فرمود: قال (ص) الفراش للرجل - و فراش للمرأة و فراش للضیف و الرابع للشیطان فرمود رختخواب برای مرد و برای زن و برای مهمان و چهارمی هم از شیطان است.

226- قال ابی عبدالله (ع) قال قال لقمان لابنه یا بنی لكل شی ء علامة یعرف بها و یشهد علیها و ان للدین ثلث علامات العلم و الایمان و العمل به و للایمان ثلث علامات الایمان بالله و كتبه و رسله - و للعالم ثلث علامات العلم بالله و بما یحب و بما یكره و للعامل ثلاث علامات - الصلوة و الصیام و الزكوة و للمتكلف ثلث علامات ینازع من فوقه و یقول ما لا یعلم و یتعطی ما لا ینال و للظالم ثلث علامات یظلم من فوقه بالمعصیة و من دونه بالغلبه و یعین الظلمه و للفاسق ثلث علامات - یخالف لسانه قلبه و قلبه فعله و علانیته سریرته و للاثم ثلث علامات یخون و یكذب و یخالف ما یقول و للمرائی ثلاث علامات یكسل اذا كان وحده و ینشط اذا كان عنده الناس و یتعرض فی كل امر للمحمده و للحاسد ثلث علامات یغتاب اذا غاب و یتملق اذا شهد و یشمت بالمعصیة و للمسرف ثلث علامات یشتری ما لیس له و یلبس ما لیس له و یأكل ما لیس له و للكسلان ثلث علامات یتوانی حتی یفرط و یفرط حتی یضیع و یضیع حتی یأثم و للغافل ثلث علامات السهو و اللعب و النسیان.

و قال حماد بن عیسی قال ابوعبدالله (ع) و لكل واحدة من هذه العلامات شعب یبلغ بها اكثر من الف باب و الف باب و الف باب فكن یا حماد طالبا للعلم فی آناء اللیل و اطراف النهار و ان اردت ان تقر عینك و تنال خیر الدنیا و الاخرة فاقطع الطمع عما فی ایدی الناس وعد نفسك فی الموتی و لا تحدثن نفسك انها فوق احد من الناس و اخزن لسانك كما تخزن مالك.



[ صفحه 471]



امام جعفر صادق علیه السلام فرمود لقمان به پسرش گفت ای فرزند عزیزم برای چیزی نشانه ای است كه بدان شناخته شود و بر آن گواه و نشانه است.

دین را سه نشانه است دانش - ایمان - عمل

ایمان سه نشانه دارد ایمان به خدا - ایمان به كتب آسمانی و پیغمبران

عالم سه نشان دارد شناختن خدا - دانستن آنچه موجب رضای خداست و آنچه موجب خشم خداوند است.

عامل سه نشانه دارد - نماز - روزه - زكوة

متكلف سه نشان دارد با مافوق خود ستیزه می كند - چیزی كه نمی داند می گوید و چیزی كه بدان نمی رسد می جوید.

ستمكار سه نشانه دارد - بالاتر خود را به نافرمانی ستم می كند - زیردست را به زورگویی ستم می كند - ستمكاران را كمك می نماید.

فاسق سه نشانه دارد زبانش با دلش - با كردارش - و آشكارش با پنهانش مخالف است.

گنهكار سه نشانه دارد - خیانت می ورزد - دروغ می گوید - خلاف گفته كار می كند.

خودنما سه نشانه دارد - در تنهائی كسل است - در برابر مردم زرنگ - برای هر كار دنبال تمجید می گردد.

حسود سه نشانه دارد- پشت سر بد می گوید پیش رو تملق می نماید معصیت كار را سرزنش می كند.

اسراف كار سه نشانه دارد - آنچه در خور او نیست می خرد - آنچه در خور او نیست می پوشد - آنچه در خور او نیست می خورد.

تنبل سه نشانه دارد - سستی می ورزد - تقصیر كار می شود - تقصیر می كند تا تضییع نماید تضییع می نماید تا گنهكار شود.

غافل سه نشانه دارد - سهو - بازی - فراموشی

حماد بن عیسی گوید امام ششم علیه السلام فرموده برای هر كدام از این نشانه ها رشته هائی است كه بیش از هزار باب و هزار باب است ای حماد در شب و روز طالب علم باش و اگر می خواهی چشمت روشن شود و به خیر دنیا و آخرت برسی طمع از آنچه در دست مردم است ببر و خود را در زمره مردگان بشمار و خود را بالاتر از هیچكس قرار نده و زبان خود را مستور دار چنانچه مالت را مستور و پنهان می سازی.



[ صفحه 472]



تا اینجا برای نمونه كافی است و آنچه تخمین زده می شود كلمات امام صادق علیه السلام به مراتب بیشتر از كلمات جدش امیر المؤمنین (ع) كه تا حدود چهارده هزار كلمه قصار منتسب به آن حضرت است زیرا مدت عمر و زندگانی امام ششم بیشتر از جدش بود و تحول جنگی و انقلاب اجتماعی در عصر او نبوده به علاوه مدرسه جعفری كه بیش از چهارده هزار دانشمند بود - و همه آنها از امام ششم كلماتی فراگرفته و نقل كرده اند كه ما برای نمونه 226 جمله آن را نقل و ترجمه كردیم تا مفتاح جمع آوری برای تمام كلمات آن حضرت از سطور ترجمه رجال و شاگردان مدرسه جعفری گردد امید است از خوانندگان ارجمند این كتاب در هر زمان و مكان باشند این مفتاح را در دست گرفته و كلمات امام صادق را تا آنجا كه امكان دارد استقصاء نمایند و این بنده بی مقدار را هم به دعای خیر و طلب مغفرت یاد فرمایند.